دور مردمک چشمات بگردم من
مگه میشه مگه داریم انقد قشنگ
تو بچسبی روی سینم گردنبند الماسم
خیمه زده چشمات رو خاک احساسم
هی ببوسی صورت بارونی تنهای ولگرد و
حالا که مثل هم دیوونه ایم هر دو
بوت کردم توو دستم پیچیده موت
چشماتو میبندی تو زود این حسا تنها با تو بود
انگشتات رو پوستم عین مار راه میره
راحتم نذار عطر تو رو من جا بذار
دو کلام حرف دارم باهاتون
تنتون بغلتون مثل روحتون حرمت داره
نزارید دستمالی شه
دختر پسرم فرقی نمیکنه
آها راستی اینم بگم
که اگه یکی و توو زندگیتون دارین
که حالتون باهم خوبه
بمونین و درستش کنین
این بیرون هوا خیلی پسه
این تن نیمه جون و
کارد توو استخونای قلبمونو میفهمی
گریه ی بی امونو
زود نرو باز بمونای هردومنو میفهمی
عشق تو پس نمیدم
با کسی دست نمیدم نفس نمیدم به هیشکی
پیشمه شیشه عطرتت
میزنم قطره قطرشو رو مچ بند مشکی
طعم عشق مزه رژ لبت
پاک میشه انقدر میبوسمت
دستات مرحم روی روحمه
آه گرما میریزه ریملتو
تند میزنه خیلی دلتو
میبوسم چشای خوشگلتو
حرف آخر ینی من نمیگما دکترا میگن
آدم برای زنده بودن تو روز
حداقل به چهار تا بغل نیاز داره
تا میتونین همو بغل کنین اونم طولانی
وقت خیلی کمه ها بغلش کن